مدتی بعد نامادری جانسو می اید و از پدر فریحا خواهش میکند تا بگذارد فریحا به دانشگاه برود پدر فریحا اجازه میدهد ولی مدتی بعد امیر عاشق فریحا میشه و مشکلاتی که هانده برای فریحا درست میکند شروع میشود هانده فریحا و امیر را در دانشگاه زندانی میکند از کرای و فریحا عکس میگیرد و در مجله به چاپ میرساند پدر فریحا میبیند و فریحا را نامزد خلیل پسر همسایه که فریحا ازش بدش میاد میکند و مادر فریحا با نامزدی مخالف است اما یک روز میفهمد که فریحا به امیر دروغ گفته و گفته پولدار است و به پدر فریحا میگوید اینها باید زود نامزد کنند
برو ادامه مطلب